اگر ترس از تغییر دارید، در این نوشته با جنگجوی درون همراه باشید…

ترس از تغییر، یکی از موضوعاتی است که اکثر ما برای یک بار هم که شده در زندگی خود تجربه اش کردیم. مثلا از تغییر شغل خود می ترسیم، با اینکه محیط کارمان به ما استرس زیادی وارد می کند؛ اما ترجیح می دهیم همان کار استرس زا را انجام بدهیم و به فکر شغل جدید، موقعیت جدید و جابه‌جایی نباشیم. یا مثلا زمانی که در رابطه با فردی هستیم که می دانیم برای ما مناسب نیست؛ اما از کنار گذاشتنش هم می ترسیم؛ چون به حضورش عادت کرده ایم. هر تغییری که در محیط اطراف ما رخ می دهد، باعث می شود که ذهن ما دچار استرس شود. ما حتی از تغییر کردن و حرکت به سمت اتفاقات خوب هم دچار استرس مثبت می شویم و همه اینها یعنی اینکه ما ذاتا به تغییر علاقه ای نداریم و هر زمان با رویدادی مواجه شویم که با باورهای ذهنی و تصورات ما سازگار نیستند، استرس را تجربه می کنیم.

 

ترس از تغییر

 

اما چرا از تغییر می ترسیم؟

دلیل اول: مغز ما هیچ علاقه ای به تغییر و تحول ندارد.

مغز ما دوست دارد که بعضی چیزها برای همیشه و بدون تغییر بماند. در واقع مغز ما دوست ندارد با تغییر در زندگی، شاهد چیزهای جدید و پیش بینی نشده باشد؛ زیرا اتفاق های پیش بینی نشده باعث ترسیدن ما می شود. از آنجایی که می ترسیم دائما با افرادی برخورد داریم که با ما موافق و هم نظر هستند. مثلا اگر از کار و زندگی خود ناراضی هستیم، اطرافمان هم با افرادی پر شده که مدام از تغییر شرایطشان ناله می کنند و به کم قانع هستند. پس ما از اطلاعات جدید، موقعیت های جدید و کلا شرایط جدید خوشمان نمی آید و برای همین از تغییر کردن و عوض کردن ماجرا می ترسیم.

یک موضوع جالب درباره مقایسه ترس از تغییر در بین کودکان و بزرگسالان

هرچه سنمان بالاتر می رود، مغز ما در برابر تغییر بیشتر مقاومت می کند. به همین دلیل است که بچه ها راحت تر از ما با تغییر برخورد می کنند. در واقع تغییر شرایط کودکان را نیز دچار استرس می کند؛ اما زودتر می توانند با شرایط جدید خود را وفق دهند و سازگار شوند؛ اما برای بزرگترها، هر گونه تغییر باعث زحمت و رنج است.

دلیل دوم: دوست نداریم فکر کنیم که راهمان را اشتباه رفته ایم.

از برتراند راسل پرسیدند که: چرا بعضی افراد روی عقایدشان متعصب هستند و نمی خواهند تغییر کرده و راهشان را اصلاح کنند؟ راسل جواب داد: چون همیشه با خودش فکر می کند که چطوری می توانم به تاول های کف پاهایم بگویم تمام مسیری را که آمده ام اشتباه بوده است؟

این موضوع جالب، می تواند دلیل دوم ترس از تغییر را خوب بیان کند. بسیاری از اوقات، تغییر کردن مساوی است با از دست دادن موضوعات قبلی. تغییر شغل یعنی از دست امنیت شغلی و حقوق و… و مغز ما اصلا از دست دادن را دوست ندارد. هرچقدر بیشتر روی آن موضوع از نظر عاطفی و احساسی وقت گذاشته باشیم، تغییر آن شرایط برای ما دشوارتر هم می شود؛ چون دوست نداریم ببینیم که تمام وقت و انرژی ما به هدر رفته است. به همین دلیل است که با اینکه می دانیم پروژه ما در نهایت شکست می خورد، این شغل برایمان شغل نمی شود و این رابطه کلا اشتباه است، آن ها را ادامه می دهیم!

درست است که ما از اینکه چیزی را از دست بدهیم متنفر هستیم؛ اما می توانیم کاری کنیم که این نفرت روی انتخاب های ما و آینده ما تاثیر نگذارد.

 

ترس از تغییر

 

اما راهکارهای کنار آمدن با ترس از تغییر چیست؟

حالا با دو دلیل اصلی و مهم آشنا شدیم که چرا می ترسیم که تغییر کنیم و می دانیم که برای کنار آمدن با تغییر در زندگی، باید به مغزمان رجوع کنیم و با تغییر در رفتار و برخورد و افکارمان، به تدریج به سمت تغییر برویم. اما چگونه؟

برای رها شدن از ترس تغیر، ما می توانیم کاری کنیم که مغز ما دیگر از تغییر نترسد و باور کند که بعد از هر تغییری می تواند سالم بماند و حتی از تغییرات سود کند. البته یادتان باشد که ما همواره تا آخر عمرمان از تغییر می ترسیم؛ ولی قرار است کمتر بترسیم و به داخل تغییرات برویم.

راهکار اول: بپذیرید که تغییر و استرس حاصل از آن، کاملا طبیعی است.

یکی از راهکارهای بهتر کنار آمدن با تغییر شرایط این است که به خودمان اجازه دهیم احساساتی مثل استرس را تجربه کنیم و برایمان طبیعی باشد که پریشان شویم. شاید کمی اذیت شویم؛ اما اجازه دادن برای بروز احساسات به ما قدرت ادامه دادن می دهد. اگر این احساسات را تجربه نکنیم، مجبور می شویم که از تغییر شرایط دوری کنیم. پس به جای فرار از استرس و پریشانی، وجود چنین احساساتی را بپذیرید.

راهکار دوم: بترسید، ولی بهترین کار ممکن را در هر شرایطی انجام بدهید.

هیچ ایرادی ندارد که بعضی اوقات از تغییرات بترسید؛ اما باید تحت هر شرایطی، بهترین کار را انجام دهید. یعنی اگر در زندگی شما شرایط جدیدی به وجود آمده است؛ مثلا اگر مجبور به تغییر شغلتان شده اید یا می خواهید از یک رابطه سمی بیرون بیایید، می توانید گریه کنید، فریاد بزنید و حسابی خودتان را خالی کنید و سپس به دنبال راه هایی بگردید که برای موقعیت جدید می توانید از آنها استفاده کنید تا این دوران را آسوده تر پشت سر بگذارید.

 

ترس از تغییر

 

راهکار سوم: به جای تمرکز روی چیزهایی که از دست داده اید، به تجربه های جدید پیش رویتان فکر کنید.

وقتی دائما به چیزهایی فکر می کنید که بر اثر تغییر کردن از دست داده اید، نمی توانید موقعیت های جدید و فرصتهای تازه را هم به خوبی شناسایی کنید. درست است که از رابطه با فردی که قبلا دوستش داشتید بیرون آمدید و ناراحت هستید، اما هنوز هم می توانید عشق را احساس کنید و این بار با تجربه بیشتر، وارد یک رابطه بهتر شوید. تا لحظه ای که شما زنده هستید، فرصت برای خوشحالی دوباره را دارید.

راهکار چهارم: سعی کنید اطلاعات خود را درباره تغییر شرایط بیشتر کنید.

هرچه اطلاعات شما درباره تغییر شرایط بیشتر شود، مغز شما از تغییر شرایط کمتر می ترسد. بنابراین سعی کنید که ببینید آن سمت تغییر چه خبر است؟ چه احساساتی را بیشتر تجربه می کنید؟ و چه کارهایی را می توانید برای بهتر شدن حالتان انجام دهید؟

راهکار پنجم: خودتان را مانند سیستمی بدانید که با تغییر کردن بهتر می شود.

آیا تا به حال پیش آمده است که سیستم یا نرم افزاری داشته باشید که برای بهتر شدنش به آپدیت نیاز دارد؟ خوب است، پس می توانید زندگی را مثل یک نرم افزار ببینید که به آپدیت و به‌روزرسانی نیاز دارد. با هر بار تغییر کردن، زندگی شما تغییر می کند و بهتر می شود.

وقتی این کارها را انجام می دهید، دیگر تغییر کردن برایتان سخت و عذاب آور نیست و هر بار با تغییر شرایط از پا در نمی آیید. از همین لحظه، شما می توانید به استقبال ناشناخته ها بروید و در درون ترسهایتان، آرامش را هم حس کنید. به جای اینکه از تغییر بترسید، روی روشهای گفته شده تمرکز داشته باشید. شما زنده هستید و این یعنی بارها و بارها با تغییر مواجه خواهید شد و تغییر، یکی از ارکان ثابت زندگی ماست. پس این بار قدرتمندانه تغییر را بپذیرید و زندگیتان را عوض کنید.